سلام
میخوام داستان موجود فضایی👈 «ناسال» رو بهتون تعریف کنم..
این موضوع برمیگرده به چندین سال پیش که «ناسال» به خاطر کنجکاو بودنش تصمیم میگیره با اولین ماشین سفینش 🛸که پدرش واسش خریده بود، کهکشانهای اطراف رو بگرده..
چند وقت پیش که ناسال با ماشین پرندش🛸 داشته به سفرش ادامه میداده به خاطر طوفان هایی که اتفاق میفته، سفینش به مشکل میخوره و مجبور میشه که تو سیاره ما فرود بیاد..🌏
ناسال خیلی مهربونه ولی چون تازه وارد سیاره زیبای ما شده کمی استرس داره و دائما جمله ی
“قهوه ات را تنفس کن” 🌬️
رو زیر لب زمزمه میکنه..
آخه سیستم ادامه حیاتش به تنفس و استنشاق قهوه هایی که تو سینش داره، وابستس و بدون اون چندساعت بیشتر نمیتونه دووم بیاره..🤍
ناسال از کهکشانهای خیلی دور اومده،
قرار شده که حمایتش کنیم، تا بتونه سفینش رو تعمیر کنه تا بتونه دوباره به سفرش ادامه بده..
در عوض اونم قول داده که تو اون مدتی که کنار ماس، هر اونچیزی که در مورد این ماده جادویی🪄 و حیات بخشش 🌱 میدونه رو، با تموم وجودش به ما انتقال بده
و ما رو از قهوه ی هیجان انگیزش که تو سفینش با خودش اورده، بهره مند کنه.. ☕️